ربیع الایتام
پایگاه خبری انصارحزب الله: ماهی آمد
که از آن ِ نور خداست. از آن ِ قلبی که از آن تلألؤ دارد (خیره کننده) در
عالمین؛ انوار قدسی عزت و جلال خداوند، هر لازمان! هر لامکان!
شهرالحسین علیهالسلام؛ ماه صیرورت و انتباه و بصیرت و دگرگونی.
اگر
میپنداری محرمها، همه یکی است و فقط واقعهای سخت و سنگین را مرور
میکنیم و یاد شهیدان بزرگوار آن واقعه را گرامی میداریم و این مقاتل و
این روضهها همه تکرارند و تکرار؛ بدان که سخت مغبون و خسران زدهای!
هر محرم، محرم دگریست. اگر از قلب همین شهرالحسین علیهالسلام است که آفتاب ظهور خواهد درخشید، پس هیچ محرمی، تکرار نمیشود!
هیچ
عاشورایی، تکرار عاشورای قبل نیست. چرا که هر سال در این منظومه عجیب و
تحیر افزا، مداری به قطب منظومه نزدیکتر میشوند آنان که فهمی روشن از
عاشورا دارند.
آنان که بلاجویند. آنان که بلاخواهند. آنان که تاب
نمیآورند آرام و قرار را به گاه تاب و تب محبوب ازلی و ابدی احرار عالم.
آنان که آتش بر گلستان ارجح میبینند و فانی میشوند در «حضرت ربیع
الایتام» و میسوزند و حتی خاکستر خویش را نمیخواهند که بماند برای دنیایی
که پشیزی ارزش ندارد. آنان که از دنیا و سجن بزرگ ماده به ستوه آمدهاند.
آنان
که از جان راحت میگذرند تا به جانان مقرب گردند. آنان که سالی به انتظار
نشستهاند تا ملجأ مستضعفین و قطب منظومه شیدایی بیاید و بگذرد و آنها را
نیز بخواند به شور و به عقل و به جنون و به عشق. آنان که...
سوگنامهای برای دلم
مرا
به فهم محرمهای نو به نو و عاشوراهای تازه راهی نیست. مرا به تجلیات
بزرگتر خون خدا راهی نیست. همین اندازه میدانم که هر محرم، ظهور و بروزی
دگرگونه دارد خون انقلابی خدا در عالمین. همین اندازه میدانم که اگر واقعه
سنگین عاشورا، یکی بیشتر نبود، جاودانه نمیشد و این مغناطیس عجیب را
نداشت که هر سال طوفان کند و خواب زدهها را بیدار کند و بشر الی الابد در
ظلمات میماند.
همین اندازه میدانم که حسین علیهالسلام هر سال به
کربلا میرود و میرسد و قتلگاه پر از خون خدا میشود و آل الله به اسیری
میروند و خدا غضب میکند و آسمان خون میبارد و ذرات میگریند و عوالم به
هم میریزند و جانها نو به نو میشوند و ابلیس را کمر از این غلبه نور بر
ظلمت میشکند و حسین علیهالسلام، به هواخواهی خدا صورت بر خاکها میگذارد
و گلویش از قفا بریده میشود و بندبند مناجات عرفهاش محقق میگردد و
هستی، حیرت زده این شدت عشق و بندگی و عبودیت و خاکساری او (علیهالسلام)
میشود و خطاب قدسی و ربانی «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیة
مرضیة» از عرش شنیده میشود و حسین علیهالسلام را خون بها، رب العالمین
میگردد و خدا مشتری حسین علیهالسلام و گریه کنندگانش میشود و...
همین
اندازه میدانم که اگر محرم یکی بیش نبود، هیچ اثری از آثار نور در هستی
نمیماند و حضرت سجاد علیهالسلام، چهل سال عزاداری نمیکرد و امام باقر
علیهالسلام لب به خنده میگشود و حضرت صادق علیهالسلام، از شدت گریه و
اشک، پلکهایش مجروح نمیگشت و...
همین اندازه میدانم که این
کتیبهها و این بیرقها و این شعائرالله، که دلبری میکنند از ما این
روزها، جان دارند و به زبان خویش ناله میکنند و مویه... من نیز سوگنامهای
میخوانم برای دل خویش...
انفع المعارف
آن
را که بلاجو نیست، چه ربطی به کربلا؟ آن را که از بلا هراس دارد، چه به
هواخواهی حسین بن علی علیهالسلام؟ که؛ حسین علیهالسلام، بلاجوی دشت کربلا
بود. حسین علیهالسلام، منظومهای ساخت که مدارهایش ابتلائاتند و هر که را
طالب قرب آن قلب منظومه شیدایی باشد، گریزی از بلاجویی نیست.
اینگونه
است که هر محرم که میرسد، محرمی دیگر است و حسین علیهالسلام به واقع
راهی کربلاست و از نو واقعه ثقیل عاشورا، با نمود و تجلی دگرگونهتری رخ
میدهد و اینگونه است که هر سال آزموده میشود این ایمانهای دست و پا
شکسته ما!
حسین علیهالسلام، خون قلبش را که نورالله بود نثار کرد و
اینگونه بود که جان ِ هر مومن موحدی شد. و فرمودهاند: معرفت النفس، انفع
المعارف. پس، معرفت حسین علیهالسلام، انفع المعارف است. تا حسین
علیهالسلام را که نفس و جان هر مومن موحدیست نشناسیم، تا بلاجو و هواخواه
خدای حسین علیهالسلام نگردیم، ما را راهی به فهم هیچ محرمی نیست!
«پس خداوند کربلا را آفرید...»
حسین
علیهالسلام، نورالله است؛ تمام و کمال. حسین علیهالسلام عیناً نورالله و
ثارالله است. خون قلب مقدسش را بخشید تا کلمة الله، اعتلا یابد و نور بر
ظلمت فائق گردد و حزبالله موقن گردد که هم الغالبون!
حسین
علیهالسلام نورالله است. حسین علیهالسلام، آنگونه قرب به الله تعالی یافت
و آنگونه از خاک و از جهان و از هستی فشرده محدود دور و دورتر شد که در
عرش جایگاه دارد. هم او که نامش از ازل بر ساق عرش نوشته شده است. هم او که
بلاها را به جان خرید تا انسان را به مقصود اعلای وعده داده شده برساند.
هم او که خونش، نور تامه خداوند است.
حسین علیهالسلام نور خداست، خون خداست، سروری دارد بر افلاکیان. چگونه ممکن میشد که آن وجود ذی جود معظم عرشی، در خاک مدفون شود؟
سنتهای
الهی لایتغیرند. و؛ کل نفس ذائقة الموت. اما؛ افلاک هم که در خاک جا
نمیگیرد! خدا نخواست نورش را در دل خاک جای دهد... اینگونه بود که کربلا
را آفرید! کربلا را عدهای، قطعهای از بهشت میدانند! پس، سخت در
اشتباهند! بهشت، قطعهای است از کربلای حسین علیهالسلام. و میدانی که
کدام کربلا را میگویم؟...
حال؛ بگو که برای کدام حسین میگریی!
انفع
المعارف معرفة الحسین علیهالسلام. و چون معرفت به حسین علیهالسلام
یافتی... آن حسین علیهالسلام که شهید امر به معروف و نهی از منکر است، آن
حسین علیهالسلام که حضرت صاحبالامر عجل الله فرجه در زیارتش شهادت به امر
به معروفش داده و فرموده: اشهد انک قد اقمت الصلوة و اتیت الزکوة و امرت
بالمعروف و نهیت عن المنکر و العدوان و دعوت الی الرشاد و اوضحت سبل
السداد... آنگاه فاصله خویش را با قلب منظومه شیدایی و عبودیت که در
نزدیکترین قوس با ربوبیت منزل و مأوا گرفته، درمی یابی.
خلاصهاش میشود این که؛ خبر مرگ معاویه به یزید رسید... یزید به دمشق رفت، ابتدا سر قبر معاویه و سپس بالای منبر!!!
این
ابتدا بار نبود که خواب پیامبر تعبیر میشد و بوزینهها از منبر خلافت
بالا میرفتند و حق اولادش را غصب میکردند اما این ابتدای ماجرای عظیم و
جاودانه کربلا بود...
فراموشی شریعت نبوی و زیر پا گذاشته شدن قوانین و
حدود الهی؛ در چنین هنگامهای بود که حسین علیهالسلام قیام کرد و.
فرمود:... اُریدُ اَن امُرَ بالمعروف و انهی عن المنکر...
و آنان که
شناخت درستی از حسین علیهالسلام و انقلاب و قیام و نهضتش ندارند، و ترک
فریضه امر به معروف کردهاند و دنیا، ایشان را فریفته است و تن به حیات
نباتی و حیوانی در جامعهای عاری از ارزشها و فضیلتهای والا دادهاند، اگر
هم بگریند برای حسینی مجهول میگریند که نفسشان برایشان ساخته و پرداخته
است و چون از الگو و اسوه درست و الهی فاصله گرفتهاند، خودسری میکنند و
با سردرگمی و افتادن در گرداب بیراههها و دنیادوستیها، لاجرم روزی خود را
در خیمه یزیدیان مییابند!
مرهمی بر زخمهای حسین علیهالسلام...
هر
شامگاه که زیارت عاشورا بخوانم، در مرز شک و دودلی، پریشان حالم! نیک
میدانم سلامم به شخصی حقیقی (حقیقیترین شخصیت هستی و فوق آن) است که
الحال میشنود و پاسخ میدهد. و بعد میگویم: و بعدش چه؟!
بعدش،
زخمهای بیشمار حسین علیهالسلام را میگویم! حسین علیهالسلام نه یک محرم
و نه یک عاشورا، به هواخواهی خدا، بلاجو شد و زخم خورد و ابتلائات عظیم به
جان خرید... نه! حسین علیهالسلام تا روز ظهور تامه نورالله که روز ظهور
خاتمالائمه عجل الله فرجه است، بلاجویی میکند و هر سال محرم ابتلائات
سنگین به جان میخرد و هر سال از شدت ثقل واقعه برافروخته میشود... و در
حقیقت چشم دل که بگشایی این نور خداست که تجلی فروغش گستره وسیعتری
مییابد و عقلها را حیران و مفتون میکند.
پس، زخمها و دردها و
آلام و مصائب حسین علیهالسلام تمامی ندارند. آنگاه است که باید بیندیشی
بالاخره برای زخمهای ارباب خویش، چه مرهمی آوردهای؟! چقدر همسو و هم سان و
هم جهت با مولایت زیستهای تا حالات و آناتت، تو را به اندکی سنخیت با
نهضت عظیم حسینی علیهالسلام رسانده باشد و همان سنخیت مختصرت، مرهمی باشد
بر زخمهای حسین علیهالسلام.
گمان میکنی آنها که تارک الامر
بالمعروف و نهی عن المنکرند، اصلا سنخیتی با حسین علیهالسلام دارند؟!!! یا
گمان میکنی آنان که شکم فربه میکنند و دارایی فزون میکنند و از حال
مستضعفین و دردمندان بیخبرند، سنخیتی با آن «بهار ِ ایتام» دارند؟
یا میپنداری آنان که حلال و حرام را به هم آمیختهاند، تا هزار سال دیگر هم عطر و بوی حسینی را میتوانند استشمام کنند؟
حاشا که چنین باشد...
باید
کربلا را در سرزمین جان خویش بیابی وگرنه هزار بار پای پیاده کربلا رفتنت
هم سودی نمیبخشد اگر کربلایت را نیابی و از دردها و آلام و رنجها و مصائب
آقایت چیزی ندانی.
فصل حرّ شدن
هر که از
دنیا و تعلقات بریده باشد. هر که حتی اگر داشته باشد، دل نبسته باشد. هر که
از غیبت مولایش و دوری صاحبش، دلش به ستوه آمده باشد و دنیا، حقیقتا
زندانش شده باشد و ضرورت زیستن در مدینه فاضله و داشتن حیات طیبه را
دریافته باشد و تمام سال دلخون سر کرده باشد شبها را و روزها را... حتما
محرم را آنگونه که باید و عاشورا را آنگونه که هست، میفهمد. و بقیه، تنها
تعریفی پیش پا افتاده و دم دستی از ماه پیروزی خون بر شمشیر دارند.
حسین
علیهالسلام، پناه است. ملجأ دل کنده و دل بریده و قطع تعلق کردههای از
دنیاست. و کافی است تا در حصن حصین حسینی علیهالسلام امان بگیری...
حتی
اگر برای این امان گرفتن؛ تمام سال چون مجانین گمگشته صحاری ظلمانی، شبها
را سحر کرده باشی... حسین علیهالسلام یعنی امید محض. و تو در دل شبهای
ظلمانی امیدی داشتهای که؛ خواهد آمد بهار ِ ایتام. خواهد آمد نورالله.
خواهد آمد ثارالله. خواهد آمد و هزاران حرّ از لطف نگاهش در این منظومه جا
خواهند گرفت و آزاد خواهند شد از اسارت خاک و نفس.
محرم، موعد آزادی است. فصل رها شدن است. و حسین علیهالسلام، چه خوب پناهی است درماندگان را.
محرم
رسید. محرمی نه چون هیچ محرم دیگر. نور خدا خواهد درخشید و باز هم ظلمت
مغلوب خواهد شد. و خداوند کامل کننده نور خویش است هرچند دشمنانش خوش
ندارند و بخواهند با فوت دهانهاشان آن نور را خاموش کنند...!
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: